-
انسان هایی که انسان را یاد زباله می اندازند
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 12:28
آیا انسان هایی که با زباله نامشان پیوند می خورد، انسانیت را مضمضه کرده اند؟ مشمئز کننده است! بوی وجودشان آزار می دهد هر انسان پاک طینت را.
-
خدایا شکر
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 13:29
مهر مادری و مادر ناآرام ولی دل آرام چگونه همسازند؟ خدایا شکر به خاطر همه داده هایت؛ داده هایی که آنچنان ذهنی اند که با هیچ تحلیلی آزموده نمی شود و فقط صحت آن را در دل ها نهاده ای؟! خدایا! مادرم!! مادرم مرهم جانم کجاست؟! خدایا دوستش دارم. خدایا! نمی توانم تنهایی اش را ببینم.. خدایا! تنهاست.او را دریاب که بهترین...
-
منتظر پاسخ
جمعه 18 بهمنماه سال 1392 09:05
خدایا دیگر توان "عرفت بفسخ العزائم" ندارم؟! آخر این کجای معرفت است که دور شوی! پاسخ این بی عدالتی ها را بده؟... اگر بنده ات نبودم، ادعای بندگیت را نداشتم که می جنگیدم نظیر آنانی که مرا از حقوق خود محروم کردند، ولی حالا که دادرس واقعی را می خوانم، امید به پاسخش دارم. آخر مدت هاست که نامه ای برایت فرستاده ام،...
-
بیمار بیچاره به خاطر بیماری و اعاده حق پاسگاهی شد...
دوشنبه 8 مهرماه سال 1392 07:12
بیماری با افت شدید قند خون فقط به خاطر خطای بسیار ناشی گرانه یک پزشک به من به عنوان مسئول معاینه اولیه مراجعه کرد. به محض گرفتن شرح حال با همکارم صحبت کردم. بیمار وارد اتاق مشاوره شد. همکار درخواست تکرار قند خون به صورت اورژانسی داد. بیمار به آزمایشگاه مراجعه کرد. رگ های بیمار در چند ناحیه باز به علت ناشی گری نه چیز...
-
فریاد انسانیت
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 19:51
این قدر قضاوت بی منطق بسیار رخ می دهد که گویی انسانیت فریاد بر می آورد که ای انسان مرا نابود کردی؟ تا جایی که حتی حاشیه امنی احساس نمس
-
اسیر جهل
سهشنبه 29 مردادماه سال 1392 18:24
خدایا! عجب خدایی هستی و عجب بنده ای هستم؟! این همه نظم و هدفمندی تو را با کدام بی نظمی خود مجاور کنم؟ مگر مخلوق نباید به خالقش شبیه باشد؟ کلام احسن الخالقین تو فقط مرا شرمنده می کند. دنیا را در تب و تاب بی نظمی می بینم، اما احساس مبارکی بر خورد دارد. مضحک نیست؟ می دانی که نمی دانم و نمی دانم که نمی دانم؛ در جهل مرکب...
-
عجبا از روزگار
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 18:11
در این روزگار مدت هاست که ارتباط با خالق تبدیل یا به عبارت بهتر تفسیر به جهالت یا فقر می شود. چرا که برخی دیده اند با کنار کشیدن از این رابطه از آن ها وظیفه زدایی می شود و با خوش گذارانی هر چه تمامتر هم می توان زنده بود و هم می توان به تمسخر رفیقان رابطه گرا با معبود پرداخت و این یعنی همه انچه آن ها خواسته اند! گاهی...
-
در انتظار منجی ...
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 20:59
ای بهار مردمان! ای زیبا ترین چراغ عاطفه! اگر بیایی مفسران از تفسیر عشق وا می مانند و لبریز ترین غزل انتظار پایان یافته را به سرور خوانند و در دیوان جهان جای دهند. ای سروش خاکی! بر تشنگان لب تشنه دیدارت نظری بیفکن و مگذار کشتی امید ما در آب نامیدی بر بستری از سنگلنگر اندازد. روزی که تو بیایی و بر منبر شهر صفا بنشینی...
-
نمره من ...
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 10:54
باور نداریم که هنوز کودک مانده ایم. فریاد می زنیم که بزرگ شده ایم و با ندای "امنا" نه "اسلمنا" گوش دنیا را کرد کرده ایم! خدایا! در امتحانات دنیا که از سوی تو برگزار می شودٰٰ تحمل رد شدن ندارم. آخر در کارنامه روحم هیچ نمره قبولی نمی بینم! اما نمی دانم می خواهی چه هدیه ای برای این همه رد شدن هایم...
-
در کجای دنیا ایستاده ای؟
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 20:55
جانا بدان در کجای دنیا ایستاده ای؟ تا زمانی که غمت جسمت است و فراتر از شکم گوشتی ات نرفته ایٰ روحت هم به تو نباید هم اجازه پرواز دهد. اگر دانستی که با جانشینی پرودگارت در زمینٰ باید هنرهایت را رو کنیٰ شاید بر عمر بر فنا رفته ات خون گریه کردی و شاید هم از فراق خود جان سپردی؟! همان خودی که می توانست ....
-
بدون شرح ...
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 17:53
امروزه ثروتٰ ملاک تحصیلات است؛ داشته باشی بدون این که چیز دیگری را داشته باشی (توانایی های ذهنی در حد معمول و پایین تر کافی است! دکترا که هوش نمی خواهدٰ پول می خواهد!) پله های ترقی را طی کرده ای و شده ای خانم یا آقای دکتر. نداشته باشی هم در تند باد پارتی بازی های ورود به مقطعی مثل دکترا با رتبه 4 کشور هم که باشی ٰ از...
-
برچسب
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 01:00
طعم نیکی را چشیده ای؟ نیکی هم از باب ستاندن هم از باب دادن. دلدادگی در غربت را چطور؟ نه غربت مکانی غربتی از جنس دیگر... پرسش کردنم را می دانی بهر چیست؟! گاهی که گرفتار دورنگی ها می شویٰ شاید درکت از سوال هایم به مراتب بیش تر شود. می دانی نوای سوزناکی که درون تاریک را به خروش می کشدٰ گاهی سرسام آور بر دنیای وجودت حکم...
-
فراموش کن ...
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 19:42
اگر باور به مولایی داری، برخیز و غربت را به فراموشی بسپار! چه خوش همراهی است مولایت؟! در نبود کسانت، در دلتنگی هایت، اوست که با توست! تو باور کن هیچ چیز بی حکمت نیست، آن وقت فراق وجودت را نمی آزارد! آن وقت است که تنهایی فرصت هم می شود؛ فرصتی که افراد با ملازم نخواهند نداشت! پس خوشا به حالت!
-
دو مسیر متفاوت...
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 15:22
وارد مسیری می شوی با ثروتمندی همراه شده ای. با تو سخن می گوید، اما نه آنچه می خواهی بشنوی. نزدیک به درخانه اش می شوی. می گوید: نزد در منتظر باش. تو را که خسته ای نمی پذیرد. می ترسد از فقر تو بر خانه اش بنشیند و او نیز به فقر مبتلا شود. ناگاه به خود می آیی که عجب همراهی بوده که ... غم نداری وجودت را فرا می گیرد می...
-
در فراز و نشیب دنیا دریافتم که ...
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 17:17
کودک بودم بزرگی را محال می پنداشتم بزرگ تر شدم با هم بودن را همیشگی و لبخندها را پایدار می پنداشتم. جدایی از دوستان و امکانات برایم محال می نمود...حال در لحظه ای هستم که با برخی از داشته هایم خداحافظی کرده ام. خدایا! چه راست گفتی که دنیا ناپایدار و آخرت حق و با جاودانی همراه است.
-
احتمال 100 درصد آدمی که خداییش می شود صفر درصد؟!
شنبه 18 آذرماه سال 1391 17:59
گاهی اوقات به امید باران می خندی و فریاد شادی سر می دهی؛ چرا که ابرهای متراکم را دیده ای. نمی دانی که گاهی زمینه وقوع رخدادی به نظر صد درصد است اما .... مولا علی (ع): خدا را در چنین موقعیت هایی شناختم.
-
برخورد با جامعه پر از سکوت ؟؟
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 11:37
مردمی را می بینی که سخت گرفتار سکوت و بی هیچ اندیشه ای پذیرای اندیشه ها و اعمال سطحی فکرانی شده اند. تا به حال با چنین ملتی بوده ای؟ چه کرده ای؟ نمی دانی چرا قالب افکارشان به آسانی ذوب نمی شود ؟!قالب هایی که ریخته گرانی آن ها را در کام هایشان ریخته اند . نمی دانم چرا آزادی شان را دوست ندارند؛ نه آزادی ای که مخرب است؛...
-
رکود ...
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 10:19
گاهی در مسیر بودن آن قدر سر به زیر می شوی که تاب آسمانی شدن را نداری. گاهی نیز آن چنان مستور و مسحور به عادت ها می شوی که خنده هایت و گریه هایت نماد درون راکدت می شود. عادت تو را از غم های به روز می زدایدٰ اما در گروه مفرحان نیز جایی نداری؟! کجاست راهی که مرا از تکرار باز دارد؟ می خواهم در وادی دنیا فریاد بزنم که مرده...
-
مظلومیتی در دل باورها
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 14:08
مدتی است که مظلومیتی آزار دهنده می بینم و نجواهای درونی آرامشگر نیست؛ نمی دانم چرا با نام باورها فریادها خاموش می شود؟! می خواهم فریاد بزنم که باورم خاموش کردن نیست.
-
از تولد تاکنون چه بر من گذشت؟
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 20:33
یک روز به دنیا وارد شدم. سر و تهم کردند. پاهایم بالا و سر به زیر شده بودم. حالا از این روز 27 سال و 172 روز می گذرد. می اندیشم از ان زمان تاکنون زاویه ام نسبت به افق چه تغییری کرده؟ آیا هنوز عمود هستم و مغزم رو به زمین از بی ارزشی فریاد می زند؟ یا عمود هستم و رو به اوج مسیر تکامل را می پیمایم؟ یادم می آید آن روز با...
-
شناخت در گرو زمان نیز هست!
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 22:07
در زمان پیامبر (ص) برخی اصحاب ادعای دوستی می کردند و نوای اسلام دوستی شان گوش جهانی را کر کرده بود. ... علی (ع) آمد؛ همان کسی که از جانب اله و محبوبش محمد مصطفی (ص)به مولا بودن خوانده شده بود در روزی که بزرگان مسلمان متواتر در صحتش و صحت محتوایش سخن گفته اند. اما بعدها چه شد؟! همان برخی اصحاب در سقیفه و هزاران جریان...
-
غریب اما با یک قریب
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 15:14
بر مرکبی راهوار نشستم. به دیاری رهنمون گشتم که تا به حال در آن سیر نکرده بودم. اکنون می خواهم خود رهنمون باشم به مسیری پر از امید در آن دیار و به دعای خیر پرنصیبان امید دارم. خدایا! در این دیار غریب همراهم باش و گاهی که با تو هم غریب می شوم، قریبم باش.
-
دعای وداع با ماه رمضان از زبان امام سجاد (ع)
شنبه 28 مردادماه سال 1391 00:40
دعای ۴۵ صحیفه سجادیه ...بدرود ای همدمی که چون آمدی،بر دلمان آرامش آوردی و شادمان کردی، و چون سپری شدی، ما را در وحشت تنهایی گذاشتی و درد فرق افزودی! بدورد ای همسایه ای که در مجاورت تو دل ها نرم ها و رقیق شوند و گناهان روی به کاستی روند! بدورد تا که هستی چه بسیار کسانی که خدا از آتش می رهاند و چه بخت نیک است کسی که به...
-
در گذرگاه بلایا
جمعه 13 مردادماه سال 1391 19:36
چه دشوار است که مسیر تنهایی را با همراهی سپری کنی! خدایا! تحمل خیره سری ها در حالی که تابش را نداریم، سخت طاقت فرساست! مهربانا! بلا مگر چیزی جز فراق توست. مگر گذرگاه بلا چیزی جز نداشتن توست؟! عجب گذرگاه تنگی! تا به آن می رسی انگار به پایان نزدیک می شوی. گویی این قدر تنگ است که نفست یاری ات نخواهد کرد و از بودن باتو...
-
نیایشی از سویدای دل
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 12:57
ای قدرت بی همتا و ای آشنای غریبه نواز بی انتها در جود و سخا! می خواهم تنها با تو نجوا کنم که تغییر در تو رهی ندارد . ای مهربان تر از پدر و مادر ! اگر نیش هایی ز نوشین لبان این دیاری باری از اندوه بر دلمان نهاد، برخیزیم و دریابیم که این چنین است ماهیت آدمیان و دنیا که اجرموا ها به آمنوا ها می خندند در آخرت نیز تکرار...
-
جوانی و دل بستگی به اوهام
شنبه 17 تیرماه سال 1391 16:53
جوانی می گذرد در حالی که دریافته ام یک عمر تاکنون به اوهامی دل خوش بوده ام؛ سخت دلتنگم که این گونه خوش خیالی در پیش گرفته بودم. ... باور کرده بودم که همراهانم همیشگی اند. مطلقا مسیر ارادات را نسبت به من می پیمایند. همیشه جوانم و با توانایی هایم به یاری آن ها می طلبم. کافی است آرزو کرده و اندک تلاشی را بدرقه راه پر پیچ...
-
نی زبان به سخن گشود
شنبه 10 تیرماه سال 1391 13:04
نی زبان به سخن گشود. ناله نی از نیستان سوز و گدازی بر دلم انداخت. گویی همنوایم شده بود. از دورن می نالید و برون به شادی نمودار بود. بارها به زبان هم زبانی همدلی می کرد و آواز همرنگی می سرود. سرانجام شکوه از هم کیشان و هم مسلکان کرد و بیش از پیش بر کوتاهی نظری از آن دلبران که اکنون دل برند، رنجیده خاطری اش را بر چهره...
-
میوه تلخ عادت
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 11:15
همیشه از عادت بیزار بوده ام؛ چرا که عادت، مرگ دوست داشتن است؛ عادت، مرگ تازگی است و از تکرار و کهنگی سخت هراسانم! عادت، روح زندگی را مرموزانه ترور می کند و از این رو، بقا را بی معنا. مدت هاست که از عمر زمینی ام می گذرد، اما امراض قلبی که میوه تلخ عادت به موهبت های الهی است، از نور معرفتم کاسته است و خود را آن چنان...
-
باورها در بوته ارزشیابی مجدد
شنبه 20 خردادماه سال 1391 11:50
در چنین روزهایی می اندیشم که : باورهایم از نظر صحت و سقم چگونه اند؟ اگر باورهایم صحیح باشند، چقدر در جهت دهی به تصمیمات، سبک زندگی و برنامه ریزی های مبتنی بر نگرش مورد استفاده قرار گرفته اند؟ اگر باورهایم صحیح است پس چرا کاربرد نداشته اند؟ (از دیدگاه پراگماتیسم) اگر باورهایم ناصحیح است، باید خودم را اینکوییزیشن کنم...
-
همراهی بدون آرامش بخشی انسان ها
جمعه 19 خردادماه سال 1391 11:42
یزدان پاک! به همراهی ات دل خوش دارم که بسیار دل انگیز و آرامشگر ست؛ چرا که بارها در مسیر همراهی با انسان ها دریافتم که در برون همراه اند، اما در درون غربت و نبودن همدل و هم زبانی سخت آزارنده است!