رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

نعمت تقارن

خدایا دادن نعمت های بسیار به نابینایی هم چون من نیاز به یادآوری هایی دارد: 

مدتی پیش به علت دریافت بی حسی دندانی٬ اختلال تقارن در ناحیه دهان پیدا کردم. قادر به بستن دهانم نبودم ... 

اکنون خدا را شکر که نعمت تقارنم را باز یافته ام!

باران رحمت

گاهی اوقات باران که می بارد، تنها زبان شکوه می گشاییم که طی مسیر در حالت گل آلودگی زمین، دشوار است! 

 برخی از نعمات و موقعیت ها همچون باران رحمت الهی اند؛ می بارند گاهی تند و گاهی آهسته. ما را خیس می کنند، اما نیازی به چتر ندارند، اما متاسفانه با خود چتر می بریم و قدر آنها را نمی دانیم و  

چه زود از کنار ما می گذرند!  

پس از این، شاید روزهایی زیادی را در پیش داشته باشیم که همچون قحطی زده ها باید مدت ها در انتظار رحمت الهی بنشینیم!!

چه قدر ولی و صاحب نعمت خود را می شناسید؟

شناخت کدام انسان را ترجیح می دهید؟ 

انسانی که با شناخت او به سعادت نایل می شوید یا انسانی که شاید شناخت او تنها شما را دانشمند یک عرصه محدود و خاص کند؟ 

به این سوالات می اندیشیدم و دریافتم که در یک عمل انسان هایی را ترجیح می دهم که مرا در حوزه خاصی به تبحر زوال پذیر می رسانند! هر چند در باب نظری دسته اول را ترجیح می دهم.  

تفاوت نظر تا عمل از کجا تا کجا؟ 

از خودم می پرسم فروید را بهتر می شناسی یا امامان معصوم را؟ 

پاسخ مرا شرمنده کرده...

موفقیت یعنی بالفعل شدن توانایی ها نه اوج خلیفه اللهی

انسان خلیفه الله است و چند روزی در کالبد تن در این دنیای خاکی می زید.  

گاهی نیز به موفقیت های جزیی دست می یابد. اگر از این موفقیت ها تعجب کند حداقل ۲ کار از او صادر شده: 

۱- توانایی های خود را قبول ندارد؛ پس باید مجددا در خودشناسی خود تجدید نظر کند.  

۲- اوج پیشرفت خود را احتمالا در این موفقیت می داند و به خود مغرور می شود و ظاهرا به نفس خود می گوید: 

این است تمام خلیفه اللهی ام.  و این یعنی انسانی که خود شناس نشده؛ پس خداشناس هم نیست و این گفته او تعجب آور نخواهد بود!  

بدتر از این انسان، افرادی هستند که از این موفقیت بیش تر متعجبند و با حسادت خود نیز گامی نیز به سمت ضلالت بیش تر بر می دارند.  

آزمایش الهی در برابر آزمایش انسانی

خداوند، انسان و رفتارهایش را در بوته آزمایش می گذارد، نه از این باب که نمی داند؛ چرا که جهل به ذات خدا راه ندارد. پس  از نتایجی هم که به دست می آید، تعجب نمی کند؛ چون بنده خود را خوب می شناخته! 

اما علت آزمایشات ما جهل است و وقتی به متغیری پی می بریم، ممکن است آن قدر هیجان زده شویم که مسیر آزمایش را رها کنیم.  

پس آیا آزمایش را باید رها کرد؟ یا انسان ها؟ را یا شناخت را؟   

قطعا نمی توان گزینه صحیح را انتخاب کرد. تنها باید ظرفیت پذیرش پیشامدها را در خود بسط داد.   

خدایا ظرف کوچک آگاهی ام را بزرگ تر و بزرگ تر کن تا این هیجانات، آب آگاهی های وجودم را چندان متلاطم نسازد؛ چرا که باد با جریان کم کاسه پر آب کوچک را وارونه کرده و می ریزد، اما دریا در این باد، آب در دلش حتی تکان هم نمی خورد!