رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

دو مسیر متفاوت...

وارد مسیری می شوی با ثروتمندی همراه شده ای. با تو سخن می گوید، اما نه آنچه می خواهی بشنوی. نزدیک به درخانه اش می شوی. می گوید: نزد در منتظر باش. تو را که خسته ای نمی پذیرد. می ترسد از فقر تو بر خانه اش بنشیند و او نیز به فقر مبتلا شود. ناگاه به خود می آیی که عجب همراهی بوده که ... غم نداری وجودت را فرا می گیرد می خواهی فریاد بزنی!

حال از مسیر دنیا بپیچ. می خواهم تو را به وادی ثروتمندان واقعی ببرم. دنیای دیگر را تصور کنی که سخت تو نیست. حتما در واقعیت تجربه اش خواهی کرد. چون اگر دنیا فقط همین باشد که عادلانه نیست که کسی صاحب بهترین ها باشد و تو ... 

در آنجا هم تو را تحویل نمی گیرند . دم در که هیچ حتی با ناراحتی به وضع ناداری ات می نگرند.  

خدایا! سخت است! اینجا دیگر چرا این گونه است . اوضاع که بدتر از آن دنیا شده... 

دلتنگ می شوی. صدایی توی نادار را به سوی خود می خواند...  

من روی. ثروتمند آن مسیر قبلی را می بینی. دلت به حالش می سوزد که کوتاه درنگی را این گونه بر تو شاد بود. می خواهی به او چه بگویی؟!  

می دانی این درد دل مردم بسیاری است . آخر چند درصد زمین با خانه های نیکو پر شده است؟ 

شاد باش فقیرانی مثل تو زیادند. آخر فقر تو در چشم آن ها هر چه باشد، باز آن ها کم تر از آنند که به داشته های زودگذری می بالند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد