رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

میوه تلخ عادت

همیشه از عادت بیزار بوده ام؛ چرا که عادت، مرگ دوست داشتن است؛ عادت، مرگ تازگی است و از تکرار و کهنگی سخت هراسانم!

عادت، روح زندگی را مرموزانه ترور می کند و از این رو، بقا را بی معنا.

مدت هاست که از عمر زمینی ام می گذرد، اما امراض قلبی که میوه تلخ عادت به موهبت های الهی است، از نور معرفتم کاسته است و خود را آن چنان مالک و مسلط بر دنیا می دانم که گویی خالقی به مهربانی الله نداشته ام!

اوج دیوانگی است این تسلط! و هیچ درمانگری نیست جز او که جنونم را شفا بخشد؛ اوست که با نجوای "یا من اسمه دواه و ذکره شفا" به یاری ام خواهم آمد و درمانم خواهد کرد بدون این که ملامتم کند از فراموشی اش!

باورها در بوته ارزشیابی مجدد

در چنین روزهایی می اندیشم که  : 

باورهایم از نظر صحت و سقم چگونه اند؟  

اگر باورهایم صحیح باشند، چقدر در جهت دهی به تصمیمات، سبک زندگی و برنامه ریزی های مبتنی بر نگرش مورد استفاده قرار گرفته اند؟ 

اگر باورهایم صحیح است پس چرا کاربرد نداشته اند؟ (از دیدگاه پراگماتیسم) 

اگر باورهایم ناصحیح است، باید خودم را اینکوییزیشن کنم بعد نادرست ها را فیلتر کنم؟  

در بین همه باورها، تنها یک باور دست نخورده امیدوارم می کند. 

آری! تنها موجودی که در وجودش اصلا تردید ندارم و وجودش برایم اثبات شده، خداست (از دیدگاه نظری)! اما در وجود و درستی بسیاری از امور بهتر است بیش تر تحقیق به عمل آورم.  

سیر در دنیای عقاید لطف و فضل الهی را می طلبد. این عقاید منشا عملند.  

خشت اول گر نهد معمار کج  

تا ثریا می رود دیوار کج

خدایا! مرا دریاب که نیکوتر با تو همراه شوم.

 

همراهی بدون آرامش بخشی انسان ها

یزدان پاک!  

به همراهی ات دل خوش دارم که بسیار دل انگیز  و آرامشگر ست؛ چرا که بارها در مسیر همراهی با انسان ها دریافتم که  

در برون همراه اند، اما در درون غربت و نبودن همدل و هم زبانی سخت آزارنده است!

همسازی با نوای الهی

بارالها! هر چه دل با نوای حرم اللهی ات همساز تر می شود، صدای ساز همنوایی با شیطان کم تر جان خراش است. پس نوایت را با ضربان قلبم هماهنگ کن تا وجودم از نوای شیطانی به نیستی نگراید.

آیا تقوا با تدبیر در زندگی منافات دارد؟

اولین درجه تقوا و بندگی خدا از دیدگاه معصومین صلوات الله علیهم این است که انسان خود را مالک نداند.  

آیا اتخاذ این رویکرد با تدبیر در زندگی منافات دارد؟ 

 خدا سرمایه خلقت را به دست ما به امانت سپرده. آیا چون مالک حقیقی اش نیستیم، باید دست به ویرانگری بزنیم؟ 

برای دریافتن پاسخ، مرتبه سوال را به حالتی مشابه تنزل می دهیم. کسی سرمایه ای را به شما به امانت می دهد. چون مالک واقعی آن نیستید، هیچ برنامه ریزی ای برای بهره گیری صحیح آن ندارید؟ 

قطعا! چنین کاری را عقل سلیم اجازه نمی دهد. می توان از این سرمایه به بهترین نحو ممکن بهره مند شد و می توان هم صرفا متضرر شد.  

لازمه بهره مندی از امانات الهی و انسانی، برخورداری از تدبیر است.  

خدایا! به ما تدبیری الهی از خزائن غیبت ببخش. سرمایه های مادی و معنویت را به سمت ما بیش از پیش جاری کن و ببخش و عقل سلیم نیز موهبت کن تا نیکو از اماناتت بهره مند شویم و بشویم آنچه تو از ما می خواهی.