رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

رویای تغییر

بین آنچه هستم و آنچه که می خواهم باشم٬ احساس می کنم فاصله زیادی است

پیوند الهی

الها!  

پیوند با تو زیباست. پیوند با منبع آرامش، حکمت، علم، حلم، قدرت و زیبایی و ... .  

بیا و دل بستان و دلبری کن؛ دلی که نزد چیست؟ نزد کیست؟  

نمی دانم. 

آرزوی خویش را پیوندی  بی نهایت گانه (دو گانه نه سه گانه نه و ...) می دانم که در بی نهایت به یکتایی تو و تک پیوندی میل کند؛ پیوندی ناگسستنی ؛ قوی تر از قوی ترین طناب های هستی ات؛ پیوندی که پیوند مرا با جهالت خویش و اساتید و بزرگان جهل زده و ... بگسلد؛ چرا که خویش را می شناسم که در پی بازیگوشی و بازیگوشان روانم و هر آن به هر سو می جهم و دوباره دستان خالی ام را در دستان خالی تری می گذارم و در نهایت به دام نفس خویش می افتم و ناله سر می دهم و ندای الامان سر می دهم و ...

حدیثی قدسی در باب عشق

"هر که عاشق من شود من نیز عاشق او می شوم و هر که من عاشق او شوم او را خواهم کشت و هرکه من او را بکشم دیه ی او بر گردن من است و هرکسی دیه اش بر گردن من باشد پس خود من دیه ی او هستم!"

آرامش

خدایا! ای دل آرام! 

بنگر دل بی قرارم را! 

دلی که آرامش و سکون مدت هاست از آن رخت بر بسته! 

آرامم کن. آن چنان که خودت می خواهی. اگر آرامم کنی از گذشته نمی نالم و نگران آینده نیامده نیستم.  

آرامم کن.  بیا آرامش دلم باش که تکنیک های بشری (تن آرامی) جز خیال چیز دیگری در سرم نکاشت. آرامش کجاست؟! کجای این تکنیک هاست؟ 

آرامش می خواهم؛ آرامشی که مرا به درک عمیق می رساند و می فهماند که بر پیامبرت (ص)، بر علیت (ع) و بر فاطمه ات (س) و ... چه گذشت؟ 

گدایی

گدایی عشق و صفا را در سرزمین شرک و جهالت در پیش گرفته ایم و به هر محرم و نامحرمی در این کوی و برزن چشم امید دوخته ایم و سفره دل را برای هر کسی می گشاییم و او با راز ما عشوه گری می کند ، زبان توهین می گشاید و  

ما هنوز در حال گدایی هستیم  

هنوز چشم امید به نامیدان دوخته ایم  

هنوز به ناشنوایان درد دل می گوییم 

هنوز به خود می گوییم امید به خدا  

منظورمان از خدا خودی است که حذف به الف و اضافه به واو شده.  

در یک کلمه مشرکیم و درد خویش نمی دانیم .  

خدایا شرک ما را ببخش و بیش از این بر نادانی مان وامگذار و فاعتبروا یا اولی الابصار را درونمان بیدار کن که خواب است و شاید با چنین فطرت الهی ای چشم خویش را بسته ایم و به خواب ساختگی ای فرو رفته ایم.