گدایی عشق و صفا را در سرزمین شرک و جهالت در پیش گرفته ایم و به هر محرم و نامحرمی در این کوی و برزن چشم امید دوخته ایم و سفره دل را برای هر کسی می گشاییم و او با راز ما عشوه گری می کند ، زبان توهین می گشاید و
ما هنوز در حال گدایی هستیم
هنوز چشم امید به نامیدان دوخته ایم
هنوز به ناشنوایان درد دل می گوییم
هنوز به خود می گوییم امید به خدا
منظورمان از خدا خودی است که حذف به الف و اضافه به واو شده.
در یک کلمه مشرکیم و درد خویش نمی دانیم .
خدایا شرک ما را ببخش و بیش از این بر نادانی مان وامگذار و فاعتبروا یا اولی الابصار را درونمان بیدار کن که خواب است و شاید با چنین فطرت الهی ای چشم خویش را بسته ایم و به خواب ساختگی ای فرو رفته ایم.