گاهی در مسیر بودن آن قدر سر به زیر می شوی که تاب آسمانی شدن را نداری.
گاهی نیز آن چنان مستور و مسحور به عادت ها می شوی که خنده هایت و گریه هایت نماد درون راکدت می شود.
عادت تو را از غم های به روز می زدایدٰ اما در گروه مفرحان نیز جایی نداری؟!
کجاست راهی که مرا از تکرار باز دارد؟ می خواهم در وادی دنیا فریاد بزنم که مرده ام؟! مسیحای من کجاست؟
سلام:
از متن زیباتون مشعوف شدم. خوشحالم که هنوز با علاقه دل نوشته هاتون را میخونم بعضی وقت ها از هویدای وجودم اه سر میکشم... اما چه سود! باز که به تغییرات روییایی فکر می کنم اروم میشم اما نه این فقط جز شکم صابون زدن چیزی نیست.
ملتمس دعای خیر عالی