آن قدر غرق در زنده بودنت (نه زندگی) شده ای که مسیری که در حال عبور از آن هستی را درنمی یابی . بر می گردی این بار با نگاهی ژرف. چه قدر دشوار است که به تو بگویند: توهم حرکت داشته ای و تنها احساس حرکت بوده که در این مسیر تو را همراهی می کرده؟!
به یاد چه می افتی؟ فیلم های انیمیشنی که حرکت ندارند و تو از حرکت آن ها غرق شور می شدی!
هر همراهی را پس می زنی و دیوانه فریاد می زنی که کجاست هادی من؟
یا هادی المضلین!
آری تنها شدی؛ تنها با خودش ! آرام باش! آرام تر هم می شوی؛ چون خدا این بار می خواهد گهواره آرامش بی حرکتی ات را به هم زند!!! این اضطرار زیباست اگر وجود لایزالش را دریابی.
سلام در مسیر حرکت به سوی ابدی شدن خطرات بسیاری در کمین انسان قرار گرفته است. شیطانی که به عزت خداوند قسم یاد کرده تا اشرف مخاوقات را به مرتبه انعام و بل هم اضل تبدیل نمایید. در مسیری که دنیا با تمتم زیور آلات خود در کمین است و در مسیری که نفس سر کش به هر بهانه ای ساز گناه و نافرمانی باری تعالی را به صداغ در مکی آورد. پی در این خطرات این انسانی که از ضعف آفریده شد چه باید بکند؟ آری بهترین جواب همان است که ندای فطرت پاک توست ندای توحید ندای خدایی بودن و خدایی شدن. با خدا باشیم با خدا. در جایی از بزرگی خواندم که با خدای خود این چنین مناجات می کرد:
خدایا کسی که تو را ندارد چه دارد و آن کی که تو را دارد چه ندارد.
پس ای خدای من مرا دریاب که در این دنیای پر از نافرمانی تو کسی جز تو نمی تواند فریاد رس ما باشد.
الهی و ربی من لی غیرک.
همچون گربه ای در دفع وبال از دم خودحرکت دورانی داشته باشیم نیز خود را در حال حرکت تصور می کنیم.اسب عصاری با چشمان بسته چه میداند مسافت های پیموده شده در دور باطل بوده.خدایا چشمانم را به حقیقت بگشا و حرکت و سیر حرکتم را الی الله فرما که مغبونم اگر به حال خود واگذاری ام.
در مجله ای از قول نویسنده ای چنین خواندم:
اگر دیدی خداوند تو را به سوی پرتگاهی هدایت می کند به او اعتماد کن چرا که یا تو را از آنجا نجات می دهد و یا این که پرواز را به تو خواهد آموخت.