خدایا! بیماری را دیدم که سلامتی اش را از دست داده بود. دارایی های مالی اش را نیز. لحظه به لحظه به خاطر استخوان های شکسته متعدد، جراحی های پی در پی، زخم های عمیق و قطع نخاع نسبی درد را تجربه می کرد، ولی گاه می خندید. مادر پیری بر بالینش حاضر بود. از او از بیماری اش پرسیدم. گفت: دارایی ام را از دست داده ام ولی سلامتی ام را باز نیافته ام. گریه امانش را گرفت و ...
منقلب شدم و گفتم: خدایا ای کاش حداقل تو را داشته باشد. او را دریاب که سخت تنهاست. اما اندیشیدم که :
چون روشنی رسد ز چراغی که مرده استچ
چون درد به شود ز طبیبی که مبتلاست!
سلامی دوباره به زیبایی شکوفه های بهاره
خیلی ممنونم که به وبلاگ خودتون سر زدید و ما را قابل دونستید
ماشاا... به بروز کردن . خوب مطلب تازه میذارید.....
اما ای کاش این سعادت را به ما میدادید که جزو لینک های شما باشیم اما به هر حال همین که به ما سر زدید برا ما کافیه و تقاضا دارم که گهگاهی ما را با نظر لطفتون مسرور کنید...
در ضمن من اول راهم و خیلی به کمک شما نیاز دارم تا ایشالا مثل خودتون بشم پس منا همیشه نصیحت کنید چون هم نصیحت شدنا دوست دارم و سعی میکنم عمل کنم
با تشکر ......
یا علی
سلام خسته نباشید
وب زیبایی دارید
اگه امکان داره شما هم یه سر به وبلاگ ما بزنید
من وبلاگ شما را لینک کردم
پیشاپیش عیدتون مبارک
شماهم در صورت امکان مرا لینک کنید
خدانگهدار
سلام علیکم
این هفته را ما به خاطر کارآموزی اصفهان موندیم
۲ روزه که کلاس هامون تموم شده
بچه هایی که این هفته را رفتند خونه هم اومدند
اگه میشه فردا را بیاییم
حتما جواب بدید
تلفن قیصری:۰۹۱۳۶۹۱۰۷۱۹
یاعلی