ناکامی؛ سرآغاز غلبه ها
ای ناکامی من! ای مایه تنهایی و عزلت من! تو از هزاران پیروزی زیباتری! و برای من از همه افتخارات دلنشین تری!
ناکامی من! ای مظهر خود شناسی و معرفت من! تو به من آموختی که هنوز نوپا و تیز پایم و به تاج گل های پژمرده مغرور نشوم. این تو بودی که مرا مقام تنهایی و عزلت نایل کردی و لذت گریز و خواری را به من چشاندی!
ای ناکامی من! ای شمشیر بران و ای پسر درخشان من! در چشم تو خواندم که:
آدمی چو بر تخت پادشاهی نشیند، برده شود و هر گاه مردم ژرفای ضمیرش را دریابند، طومار زندگی او در هم می پیچد و هنگامی که به کمال خویش رسد، اجلش فرا رسیده است، همچو میوه ای که چون رسیده شود، سنگین می شود و می افتد!
برگرفته از کتاب دیوانه نوشته جبران خلیل جبران